من و تو و بابایی. اولین باد پاییزی
دیروزجمعه بود و بابابهمن سرکار بود. با وجود تمام خستگی ای که داشت٬ ولی من وپسرم رو برد پارک پردیسان. خوش گذشت اما هوا سرد شده و زیاد مزه نمیده.همین جقله که تو عکس خیلی آرومه تحملش تموم شد و از اون جیق های بنفش زد وما هم سریع السیر خودمون رو رسوندیم خونه. جالبیش اینه که آرتین خان بهمحض اینکه رسیدیم خونه ساکت شد و نزدیک به نیم ساعت هی ساعت دیواری اتاقرو نگاه میکرد و میخندید ... ---------- اولین باد پاییزی و لباس های گرمی که مامان آرتین خان ذوق داره اونا رو هرچه زودتر تن پسملش کنه! ...
نویسنده :
سما
0:45