شیرین زبونی آرتین و اولین جمله در 25 ماهگی
میشه چندتا سوال بپرسم؟؟
وقتی میگی آآآ منظورت: الف)آب ب)هاپو ج)تاب
وقتی میگی ده منظورت: الف)دست ب)رفت ج)در اتاق
وقتی میگی ما منظورت: الف)ماه ب)ماهی ج)ماست
وفتی میگی بلو منظورت: الف)برو ب)پلو ج)بدو
وقتی میگی چا منظورت: الف)چاقو ب)چایی ج) چراغ
و من چطوری مطالب زیر رو درونی کنم؟؟؟
که آب برای زمین ریختن نیست!
دیوار برای خط خطی کردن نیست!
ساعت ۱۲ ظهر پارک نمیشه رفت!
وقتی بابا میخواد بره بیرون یک بار بوسش کنی کافیه ... ده بار از پله ها برای بوسیدن نیاریش بالا!
وقتی تو خیابون ماشین داره سمتتت بیاد وایسی جلوش و بگی هاااااااا نمیترسه و فرار نمیکنه
از نظر آرتین خان همه رنگ ها سرد هستن میشه گفت یه رنگیه بین سبز و زرد!!!!
همه چی که نباید گرم باشه .... بستنی سرد نمیخوری. آب سرد اصلا دوست نداری. لب به شیر خنک نمیزنی. آب ولرم به تنت بخوره جیغ میزنی. میوه خنک نمیخوری
و اما امان از لحظه ای که دلش هوای رینگ و رقاصی کنه اونوقته که یه بند میگه آلا آلا آلا (آهنگ) حالا فرقی نداره وسط مسابقات المپیک و جای حساس باشه یا ثانیه های اول ورود ایشون به ماشین ...
ضمنا در فرهنگ لغت آرتین خان چخ یعنی ماشین و تور یعنی موتور
و اما مثل همیشه و بیشتر از گذشته روی حرفات پافشاری میکنی یعنی اگه بگی این لباسو میپوشم دیگه نمیشه منصرفت کرد و یا اگه دوست داشته باشی به جای دمپایی با کفش تو خونه راه بری چاره ای جز شستن کفش و در اختیار گذاشتنت نداریم و وقتی که دیگه میلی به خوردن نداری و میگی نه اصلا و به هیچ قیمت و کلکی نمیشه حتی یک قاشق بیشتر غذا بهت داد و اصرار بی نتیجه من برای خوردن حتی یک قولوپ شیر فقط با کلمه نه شما مواجه میشه و بس.
و اما ...
بیشترین جمله ای که در طول روز میشنویم: توکوتو کو؟؟؟ (یعنی: تفنگم کجاست؟)بنده چند روز پیش یه خبط و خطایی کردم و یه تفنگ با کلی سروصدا و آهنگ های جورواجور براش گرفتم حالا دیگه نمیتونم از دستش خلاص بشم
یه چیزی هم یادم رفت بنویسم ...
آرتین خان 2 ماهی میشه یاد گرفته اسمش رو میگه و هر وقت میگم عشق من کیه میگه آتین عمر من کیه آتین عسل کیه آتین و .....
وقتی ازش میپرسم ...
چند تا دوستم داری؟ میگه شیشصدتا ... عسل منی آرتین
وقتی ازش میپرسم ...
ساعت چنده میگه 2 وقتی هم خسته میشه و دوست داره بخوابه میره تلویزیونو خاموش میکنه و میگه سات دو (یعنی ساعت دو دیگه بریم بخوابیم!) ... عشق منی آرتین
هر وقت هم که خیلی خوشحال میشه ...
میدوه تو خونه و یه بند میگه تکه ت تکه ت تکه ت تکه ت (میماچمت شیرین زبون مامان)
حالا ... مامان سما فدای اون
ادبت که تا از در تو میای میگی شلا (سلام) و حتما باید باهات دست بدیم و اگه ندیم انقدر سعی میکنی تا دستمونو بگیری. هر وقت هم از خواب بلند میشی یه بند میگی شلام تا جوابت رو بدیم.
مامان سما فدای اون
احساس قشنگت که میای بینی ت رو میچسبونی به بینی م و ذل میزنی تو چشام تا خودتو تو چشام ببینی و از تعجب خودت کلی بخندی
و بالاخره در آخر خبری بسیار شیرین و برای ما بسی دلچسب و خوشحال کننده .... آرتین خان اولین جمله رو به زبون آورد ....
گفت: مامان ... جیش دارم