آرتین خان و شمع بازی
پسر عزیزم کم کم داره 4 سال و نیمه میشه و با مستقل شدنش لذت مادر بودن دوچندان میشه ...
آرتین این روزها فوق العاده سیاست مند .... دهان قرص .... و منطقی شده ... کمتر پیش میاد حرفی بی ربط و دور از عقل بزنه و کاری بدون فکر کردن انجام بده ....
چند نمونه از شیرین زبونی هاش:
* آرتین: مامان سما پیری رو دوست ندارم ... تو یه وقت پیر نشیا !!! از این به بعد کار نکن .... ظرفها رو هم بذار بابا بهمن بشوره .... دست هات خراب میشه و بعدش خسته میشی و پیر میشی یاااااا ... آخه من تو رو خیلی دوست دارم .... (فدای قلب مهربونت پسر گلم)
* میگم: آرتین امروز مدرسه چطور بود ... خوش گذشت؟؟ آرتین: نه اصلا هم خوش نگذشت آخه همش قطع و وصل میشدم!!!! قطع و وصل؟ (فدای تو و استدلالت بشم که به سکسکه میگی قطع و وصل ............ جیگر منی تو ....)
* مربی: امروز بچه ها حسابی فوتبال بازی کردن ... اما به جز آرتین هیچ پسر دیگه ای نتونست گل بزنه.... آرتین آبرو پسرا رو خریده .... بنده خوشحاااال .... اما آرتین تو فکر .... من امروز هیچی نخریدم.... آخه پول نبرده بودم که چیزی بخرم ... آبرو چیه مامان؟؟؟؟ (تو یه دونه ای عسلکم ....)
و اما دیشب و بیکار ننشستن ما .... هرچی شمع داشتیم جمع کردیم و آرتین خان با آب کردن اونا خلاقیت به خرج داد و برای اولین بار آتیش بازی رو تجربه کرد !!! البته قبلش تمامی قوانین این بازی آموزش داده شد .... این طوری نگا نکنید ... خیلی هم بی فکر نیستم