آرتین خان خان ایرانآرتین خان خان ایران، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

آرتین خان خان ایران

طراحی وبلاگ آرتین خان با اعمال شاقه!!

1389/11/7 0:45
نویسنده : سما
1,065 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز بهمن شب‌کار بود و خاله نانااومد تا ما تنها نباشیم.

بی‌خوابی زده بود به سرم و آرتین همخوابیده بود و اینترنت هم مثل برق می‌تازید و بهترین زمان واسه شب‌نشینی من ووبلاگم بود که ...

به دلیل ذیق وقت تیتروار عرض میکنم:

 

بیدار شدن آرتین خان و گریه کردنایشون هر نیم ساعت یکبار (از خواب پریدن نانا)

پریدن من از روی سر خاله نانا برایرسیدن به آرتین خان (از خواب پریدن نانا)

پیدا شدن یه سوسک گرامی در اتاق خوابو داد زدن من و کمک طلبیدن از نانا (از خواب پریدن نانا)

پیدا کردن لباس گرم از بین چند تاکیسه و خش خش کیسه‌ها (از خواب پریدن نانا)

گیر کردن پای بنده به پتوی خاله ناناو پرت شدن بنده کف سالن (از خواب پریدن نانا)

ضربه مهیب روزنامه بر روی میز به جهتهدف قرار دادن یک عدد پشه! (از خواب پریدن نانا)

افتادن در قوری٬ کف آشپزخانه هنگامجور کردن بساط شب‌نشینی (از خواب پریدن نانا)

خوردن دست بنده به اشتباه به کنترلتلویزیون و روشن شدنش و صدایی مهیب با ووولووومه 25!!!! (از خواب پریدن نانا)

و در نهایت کلیک‌های بنده پشت سر همدر حین هنگ کردن کامپیوتر

و

و

تو حال خودم بودم که یه نگاه به ناناکردم و روم رو به سمت کامپیوتر برگردوندم٬ یهو ترسیدم دوباره نانا رو دیدم٬ قلبمداشت از جا کنده میشد٬ نانا نشسته بود٬ با کلافگی هرچه تمام تر به من ذل زده بود ومنم برای اولین‌بار جلوی ناناجون دست و پامو گم کردم و گفتم نانا میخوای بخوابی؟؟؟؟؟؟؟و چون جوابی در مقابل سوال احمقانه‌ام نشنیدم و از نگاه‌های خیره نانا حسابی ترسیدهبودم سریع بساط رو جمع و جور کردم و محل رو ترک کردم!!

وقتی یاد اون شب میافتم هنوز هم کههنوزه قلبم تند تند میتپه!!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان متین
4 مهر 90 20:39
وای خدا چقدر سختی واسه یه مطلب واقعا خسته نباشی عزیزم منم بعضی وقتا اینجوری می شه احوالم ولی نه مثل شما خیلی جالب بود بازم خسته نباشی اگه موافق تبادل لینکی خبرم کن خوشحال می شم