8 ماه و 10 روزگی/ بزرگترین و کوچکترین زیرپوش
کوچکترین سایز زیرپوش واسه پسر
بزرگترین سایز زیرپوش واسه پدر
-----------------
آرتین عزیز ما 8 ماه و 10 روزگیش رو تموم کرده
اینم عکس ایشون حین گاز گرفتن و لذت بردن از مورچه ای که خاله نانا واسه ولنتاین براش خریده بود (آخه پسرم عشق خاله ناناست!!!!)
این روزها راه به راه دددد میگه گ گ میکنه و 2 روزه که یاد گرفته دیس دیس میگه و تووووووف هم میگه البته یه کمی از آب دهان مبارکشون رو هم روی لبشون نگه میدارن!!
تحرکش هم خیلی زیاد شده دیگه توی بغل آروم و قرار نداره و وقتی هم میخوایم بذاریمش توی روروئکش پاهاش رو سیخ میکنه و جیغ میزنه که همچنان باهاش بازی کنیم و نره تو روروئک! فکر کنم با این اوصاف تا عید مثل فرفره چهاردست و پا بره!
با غریبه ها غریبی میکنه و هر کی از در بخواد بره بیرون پشت سرش گریه میکنه.
ماست رو خیلی دوست داره- از امروز هم بهش سرلاک گندم و موز دادم
خداروشکر دیگه با قطره آهن البته فقط از نوع خارجیش (ویتان) مشکلی نداره و خوب میخوره
زرنگ هم شده آخه اگه گوشت سوپش گوسفندی باشه با لذت میخوره اما اگه بخوام توش گوشت مرغ یا هر نوع گوشت دیگه ای بریزم نمیخوره!
به سفارش مریم جون مامان سیاوش خان تخم مرغ رو توی سوپش ریختم اما از اونجایی که آرتین خان از هوش سرشاری! برخورداره!!!! نخورد!!! از دست این جقله بچه!
کم کم عید داره از راه میرسه و مامان سما به جای خونه تکونی و تر و تمیز کاری همش این روزها در تب و تاب خرید کردنه!!! طفلکی بهمن خان که بچه بغل دنبال این مامان سما از این مغازه به اون مغازه میاد
راستی 2 روز پیش رفتیم واسه نی نی عمه آذر سیسمونی خریدیم اما از اونجایی که هیچ رنگی زیباتر و ست تر از طوسی-قرمز نیافتیم وسیله هایی رو خریدیم که با وسایل آرتین خان ست شده!
بلوند کردن موهای مامان سما به سفارش دکتر آرتین خان (به خاطر شیر خوردن ایشون) منتفی شد!
ضمنا ببخشید که مامان سما از این شاخه به اون شاخه میپره ها آخه بابا بهمن گفته اگه تا یک ربع دیگه آماده شدی میریم خرید وگرنه خیلی خستم!!